مطالب ادبی و فرهنگی

سلام دوستان عزیز .به وبلاگم خوش آمدید .امید دارم از بخش های متنوع وب کمال استفاده رو ببرید

۵۹ مطلب با موضوع «ادبیات و زندگی» ثبت شده است

2- اولین پاراگراف
می توان گفت دنیای امروز به نوعی دنیای کنش ها و واکنش های سریع محسوب می شود. جملات اولیه ی داستان کوتاه شما می بایست خیلی سریع با ارایه ی حادثه ای غیرمعمول، هیجانی و غیرمنتظره توجه خواننده را جلب کرده و وی را وادار به ادامه ی مطالعه نماید. بی درنگ و بدون فوت وقت به سراغ کشمکش و بحران بروید. همیشه به یاد داشته باشید که

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۶
زهرا اسکندری

نوشتن داستان کوتاه یعنی این که تا حد ممکن به حادثه، درگیری و بحران نزدیک شوید تا بتوانید ذهن خواننده را در سطرهای نخست به تسخیر درآورید. می توانید با تمرکز بر روی تنها یک حادثه و بحران اصلی به شخصیت پردازی و تصویر سازی بپردازید و در نهایت با پایانه ای ناگهانی و غیرمنتظره داستانتان را تمام کنید.

نکته هایی که در ادامه به توضیح کوتاهی درباره ی هرکدام از آن ها می پردازیم عبارتند از:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۱
زهرا اسکندری

تجربه هایی از داستان نویسان بزرگ برای داستان نویس

گابریل گارسیا مارکز چگونه می‌نویسد؟ / صدای ماشین تحریر مثل صدای باران است

گابریل خوزه گارسیا مارکِز متولد 6 مارس 1927 در در دهکده آرکاتاکا درمنطقه سانتامارا در کلمبیا رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کند.

این نویسنده که در سال 1982 برنده نوبل ادبیات شد در آثارش خیال و واقعیت را در هم می‌تند و همیشه احوال صاحبان قدرت و زیردستان آنها موضوع مورد علاقه‌اش بوده است.

اغلب آثار این نویسنده بزرگ به فارسی ترجمه شده است که در این بین «صد سال تنهایی»، «عشق سال‌های وبا»، «گزارش یک مرگ از پیش اعلام‌شده»، «پاییز پدرسالار» و «کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد» از شهرت به‌سزایی برخودار هستند.

گابریل گارسیا مارکز در زمستان سال 1981 در گفت‌وگوی خود در شماره 82 مجله «پاریس ریویو» شیوه نوشتن خود را چنین توصیف کرد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۱:۵۷
زهرا اسکندری

اشعار زیبای شاعران مشهور

اشعار مولوی-ترجمه



Hail Love, hail Love, because Love is divine
It is tender, it is beautiful and benign
What passion, what passion, we are burning like the sun
It is hidden and obscure, it is an obvious sign.
We’ve fallen, we’ve fallen, it is hard to rise up
We know not, we know not, this complex chaotic design.
زهی عشق، زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایا
چه گرمیم، چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
فتادیم، فتادیم بدان سان که نخیزیم
ندانیم، ندانیم چه غوغاست خدایا
*********
Each breath is a song of love
From left and right, pass us by
We’ll return to the world above
Such fate no-one can defy.
We have come from the skies
Befriended angels in heaven
To the same place we will rise
To that city past skies seven.
We are above the skies
And angels we transcend
Why should we compromise?
The House of Songs is our end.
With good fortune may we live
Fate is contradictory,
Gladly our lives may we give

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۴۹
زهرا اسکندری

دیدگاه های متفاوت بزرگان از زنان

 

    زن شاهکار خلقت است    برنارد شاو

    زیباترین خوی زن ، نجابت اوست    ارد بزرگ

    در دنیا تنها دو چیز زیباست ، زن و گل    مالرب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۰۳
زهرا اسکندری

 

علی ابن ابیطالب : سخنان شما سنگهای سخت را نرم می کند

علی ابن ابیطالب : در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۱
زهرا اسکندری

تصویر

غزل رودکی وار، نیکو بود
غزلهای من رودکی وار نیست
اگر چه بپیچم به باریک و هم
بدین پرده اندر مرا راه نیست

"عنصری"

زندگینامه

رودکی، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.
از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست. در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.
َ
برخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعر او گواه می آورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۰۰
زهرا اسکندری

وسیله تنبیه چوب انار (ترکه)بلند وصاف ونوک تیزی بودکه همیشه درحوض مدرسه خودنمایی می کرد وما ازدیدنش بند دلمون پاره می شد .ودچار نوعی اضطراب می شدیم. اگه یه لحظه هم فراموش می کردیم مستخدم(ننه مدرسه )که مثل ناظم رفتار می کردوازش می ترسیدیم ،یادآور می شد.اصلااو یه پا مدیروناظم بود.هیچ بچه ای حق نداشت کاغذی روی زمین بریزه .هر ازگاهی به بهانه  تنبیه ،بچه هارووادار میکردکلاسارو تمیز کنندودم عید کار ما دراومده بود.همه کلاسا رو مثل دسته گل تمیز می کردیم وشیشه هاروبرق مینداختیم.حسابی یادم رفت چی می گفتم؛ بله ،در مورد تنبیه می گفتم ،یکی دیگه ازتنبیه ها ،گذاشتن کلاه قندی روی سروگردوندن دورحیاط مدرسه بود .تابچه های دیگه درس عبرت بگیرند!وشیطنت نکنند !ودرس بخونند!والا....البته بعضی بچه هادربنداین نبودندوخجالت نمی کشیدندواون رو یه بازی وشادی حساب می کردندویواشکی نیشخندی می زدندوشکلکی در می آوردندوعده ای هم که اهل درس وادب بودندگریه می کردند وشرمنده بودند. یه راه دیگه براتنبیه کردن،زندانی کردن بود.شاید تعجب کنید ولی واقعیت داشت .زنگ پایان که می خورد درب کلاس رومی بستند.نمی گذاشتند به خونه بری .آنروز کلاس ما (دوم)به این شیوه بنیه شد .خانم معلم ازبی انضباطی  ودرس نخونی بچه ها شکایت کرده بود .ناظم ومدیرومستخدم وارد کلاس شدندوگفتند :امروز هیچ کس حق بیرون رفتن نداره .که یهو کلاس از جیغ  داد و بیداد بچه ها به هوا رفت .ودروبستند وچفتش کردند. همه یک نوا گریه می کردندوالتماس .نیم ساعتی گذشت بعضی بچه ها بچه هایی که بی تابی می کردندروآروم می کردند ومی گفتند: نترسید .گول نخورید. دیرتر که شد عده ای فریاد می زدند.بعددرو وری می گفتند من ودوستم سرمونو روی نیمکت گذاشته بودیم وبه هم نگاه می کردیم ومی خندیدیم واب دهن به چشمامون می زدیم که به دیگران بگیم ماهم داریم گریه می کنیم .کم کم خورشید داشت دامن نورانی زیبایش رو از مدرسه ما برمی چیدوسکوت در فضای مدرسه حاکم شده بود و واقعا همگی دچار ترس ودلهره عجیبی شده بودیم که ننه مدرسه ومعلم وارد کلاس شدند.انگاراز قبل باهم تبانی کرده باشند .خانم معلم گفتند :این دفعه روبه خاطر خانم ....که ضامنتون شدند می بخشمتون .اگه قول بدید تکرار نشه، می ذارم برید وما یکصدا قول دادیمو با فریاد وشادی بدو به طرف خونه رفتیم.     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۲ ، ۱۰:۵۰
زهرا اسکندری

برای دانلودکتاب دزیره روی عکس زیر کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۲ ، ۱۸:۰۶
زهرا اسکندری