مطالب ادبی و فرهنگی

سلام دوستان عزیز .به وبلاگم خوش آمدید .امید دارم از بخش های متنوع وب کمال استفاده رو ببرید

خاطرات مدرسه 1 (دبستان منیژه)

شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۴۰ ب.ظ

یادش به خیر چه دوران خوبی بود یادمه کلاس اول  دبستان که بودم یه هم کلاسی داشتم که شوخ طبع بودودوست داشت سربه سربچه ها بذاره ومن که خیلی مظلوم وساکت بودم بااودریک نیمکت می نشستم اون روز املاداشتیم برا املا نوشتن یکی پایین میرفت ویکی بالا . نوبت اوبود که پایین بره  خلاصه بعدکلی چک و چونه راضی شد وبایه نیشگونو ویه نیشخندوکلی این پاواون پاکردن دفتر املاشو پهن کرد و من هاج واج دیدم داره مچ دستشو گاز می گیره وبلند شدوایستادو درحالی که اشک می ریخت گفت: اجازه زهرادندونم گرفته معلم به من تذکر دادودوستمو آروم کردواملا راشروع کردیم هنوزچند خطی ننوشته بودیم که معلم با تبسمی ونگاهی سرشارازمهربانی رو به من کردو انگشت سبابه رابه علامت هیس جلو صورتش بردوازمن خواست که هیچ حرکتی نکنم که دیدم معلم مچ دوستمودر حال ارتکاب جرم گرفت بعله!آخه داشت دستشو  گاز می گرفت ونیم خیز شده بودبگه اجازه....  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۴
زهرا اسکندری

خاطرات

دبستان

منیژه

نظرات  (۱)

شما چه سالی دانش آموز اون مدرسه بودید؟
پاسخ:
سلام گلم 
ممنون که وقت گذاشتید ومطالب من رو خوندید 
دوست عزیز از سال 54-53وارد مدرسه شدم وتا سال 58 -57 اونجا درس خوندم بعد ازاون مدرسه راهنمایی شهاب ودبیرستان بنت الهدی 
یاد همه معلمین عزیز به خیر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی