مطالب ادبی و فرهنگی

سلام دوستان عزیز .به وبلاگم خوش آمدید .امید دارم از بخش های متنوع وب کمال استفاده رو ببرید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه اصفهانی» ثبت شده است

 

داستان کوتاه اصفهانی

دهقانی در اصفهان، به در خانه ی خواجه بهاالدین صاحب دیوان رفت. با خواجه سرا گفت که با خواجه بگوی که: خدا بیرون نشسته است با تو کاری دارد. او با خواجه بهاادین بگفت؛ به احضار او فرمان داد، چون در آمد، پرسید: که تو خدایی؟ گفت: آری؟ گفت چگونه؟ گفت: من پیش از این ده خدا، باغ خدا و خانه خدا بودم. نائبان و عاملان تو، ده و باغ و خانه از من به ظلم بگرفتند، اکنون تنها خدا ماند!

 منبع :سیب خاطرات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۵
زهرا اسکندری