داستان کوتاه چرا نماز به عربی می خوانیم
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۲۸ ق.ظ
چرا نماز به عربی می خوانیم
سال یک هزار و سیصد و سی و دو شمسی بود، من و عده ای از جوانان پرشور آن روزگار پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلی دارد که ما نماز را به عربی بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ و عاقبت تصمیم گرفتیم که نماز را به زبان فارسی بخوانیم و همین کار را هم کردیم.
والدین، کمکم از این موضوع آگاهی یافتند و به فکر چاره افتادند.
عاقبت یکی از پدران، آنها را یعنی والدین دیگر افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیتالله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت
در روز موعود ما را که تقریباً پانزده نفر میشدیم به محضر مبارک ایشان بردند.
حضرت آیتالله ارباب رو به ما کردند و فرمودند:
بهتر است شما یکی یکی خودتان را به من معرفی کنید و هر کدام بگویید که در چه سطح تحصیلی هستید و در چه رشتهای درس میخوانید.
پس از آن که امر ایشان را اطاعت کردیم، به تناسب رشته و کلاس هر کدام از ما، پرسهای علمی مطرح کردند و از درسهایی از قبیل جبر و مثلثات و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسیدند که پاسخ اغلب آنها از عهدهی درسهای نیمبندی که ما خوانده بودیم خارج بود. اما هر یک از ما که از عهدهی پاسخ پرسشهای ایشان بر نمیآمد، با اظهار لطف حضرت ارباب مواجه میشد که با لحن پدرانهای پاسخ درست آن پرسشها را خودشان میفرمودند.
اکنون ما میفهمیم که ایشان با طرح این سؤالات قصد داشتند ما را خلع سلاح کنند و به ما بفهمانند که آن دروس جدیدی که شما میخوانید من بهترش را میدانم ولی به آن مغرور نشدهام.
پس از این که همهی ما را خلع سلاح کردند، به موضوع اصلی پرداختند و فرمودند:
والدین شما نگران شدهاند که شما نمازتان را به فارسی میخوانید، آنها نمیدانند که من کسانی را میشناسم که، نعوذ بالله، اصلاً نماز نمیخوانند. شما جوانان پاکاعتقادی هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همّت. من در جوانی میخواستم مثل شما نماز را به زبان فارسی بخوانم؛ امّا مشکلاتی پیش آمد که نتوانستم به این خواسته جامهی عمل بپوشم، اکنون شما به خواستهی دوران جوانی من لباس عمل پوشانیدهاید، آفرین به همّت شما. اما من در آن روزگار به اولین مشکلی که برخوردم، ترجمهی صحیح سورهی حمد بود که لابدّ شما آن مشکل را حل کردهاید. اکنون یک نفر از شما که از دیگران بیشتر مسلّط است، به من جواب دهد که «بسمالله الرحمن الرحیم» را چگونه ترجمه کرده است.
یکی از ما به عادت محصلین دستش را بالا گرفت و داوطلب پاسخ به حضرت آیت الله ارباب شد.
آن جوان گفت بسم الله الرحمن الرحیم را طبق عادت جاری ترجمه کردهایم: به نام خداوند بخشنده مهربان.
حضرت ارباب با لبخندی فرمودند:
گمان نکنم ترجمه درست «بسم الله» چنین باشد. در مورد «بسم» ترجمهی «به نام» عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم (=خاص) است برای خدا. و اسم علم را نمیتوان ترجمه کرد. مثلاً اگر اسم کسی «حسن» باشد، نمیتوان به او گفت «زیبا». درست است که ترجمهی «حسن» زیباست؛ اما اگر به آقای حسن بگوییم آقای زیبا، حتماً خوشش نمیآید. کلمه «الله» اسم خاص است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق میکنند، همانگونه که یهود خدای متعال را «یهوه» و زردشتیان «اهورامزدا» میگویند. بنابراین نمیتوان «الله» را ترجمه کرد، بلکه باید همان لفظ جلال را به کار برد.
خوب «رحمان» را چگونه ترجمه کردهاید؟
رفیق ما پاسخ داد که رحمن را بخشنده معنی کردهایم.
حضرت ارباب فرمودند:
این ترجمه بد نیست؛ ولی کامل هم نیست؛ زیرا «رحمان» یکی از صفات خداست که رحمت و بخشندگی شامل او را میرساند و این شمول در کلمهی بخشنده نیست، یعنی در حقیقت «رحمان» یعنی خدایی که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم میکند و همه را در کنف لطف و بخشندگی خود قرار میدهد؛ از جمله آن که نعمت رزق و سلامت جسم و امثال آن عطا میفرماید. در هر حال ترجمهی بخشنده برای «رحمان» در حدّ کمال ترجمه نیست.
خوب، «رحیم» را چطور ترجمه کردهاید؟
رفیق ما جواب داد که رحیم را به «مهربان» ترجمه کردهایم.
حضرت آیتالله ارباب فرمودند:
اگر مقصودتان از «رحیم» من بودم (چون نام مبارک ایشان رحیم بود) بدم نمیآمد که اسم مرا به «مهربان» برگردانید؛ اما چون «رحیم» کلمهای قرآنی و نام پروردگار است، باید آن را غلط معنی نکنیم. باز هم اگر آن را به «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهی به دهی میبرد، زیرا رحیم یعنی خدایی که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو میکند و صفت «بخشایندگی» تا حدودی این معنی را میرساند. بنابر آنچه گفته شد، معلوم شد که آنچه در ترجمهی «بسم الله» آوردهاید بد نیست، ولی کامل نیست و از جهتی نیز در آن اشتباهاتی هست، و من هم در دوران جوانی که چنین قصدی را داشتم، به همین مشکلات برخورد کردم و از خواندن نماز به فارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیهی اول سوری حمد بود. اگر به بقیهی آیات بپردازیم، موضوع خیلی غامضتر از این خواهد شد. اما من عقیده دارم شما اگر باز هم به این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسی بر ندارید، زیرا خواندنش بهتر از نخواندن نماز به طور کلّی است.
در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شکستخورده، به حال عجز و التماس از حضرت ایشان عذرخواهی میکردیم و قول میدادیم که دیگر نمازمان را به فارسی نخوانیم و نمازهای گذشته را نیز اعاده کنیم. اما ایشان میفرمودند که من نگفتم نماز به عربی بخوانید، هر طور دلتان میخواهد نماز بخوانید. من فقط مشکلات این کار را برای شما شرح دادم. ولی ما همه عاجزانه از پیشگاه ایشان طلب بخشایش میکردیم و از کار خود اظهار پشیمانی مینمودیم.
حضرت آیتالله ارباب با تعارف میوه و شیرینی مجلس را به پایان بردند و ما همگی دست مبارک ایشان را بوسیدیم و در حالی که ایشان تا دم در ما را بدرقه میکردند، از ایشان خداحافظی کردیم و در دل به عظمت شخصیت ایشان آفرین میگفتیم و خوشحال بودیم که افتخاری چنین نصیب ما شد که با چنین شخصیّتی ملاقات کنیم. نمازها را اعاده کردیم و دست از کار جاهلانهی خود برداشتیم. بنده از آن به بعد گاهگاهی به حضور آن جناب میرسیدم و از خرمن علم و فضیلت ایشان خوشه بر میچیدم.
[1]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . به نقل از دکتر محمدجواد شریعت، مجموعهی ارباب معرفت، یادنامه حکیم متأله، فقیه بزرگوار و معلم اخلاق، حضرت آیتالله حاج آقا رحیم ارباب، به اهتمام و تدوین محمدحسین ریاحی، روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان، چاپ دوم، 1375.