مطالب ادبی و فرهنگی

سلام دوستان عزیز .به وبلاگم خوش آمدید .امید دارم از بخش های متنوع وب کمال استفاده رو ببرید

۵۹ مطلب با موضوع «ادبیات و زندگی» ثبت شده است

داستان کوتاه خودت را به خودت ثابت کن نه به دیگران

یک روز روباهی می خواست خرگوشی را بخورد . خرگوش زرنگ که راه فراری نداشت فکر بکری به مغزش رسید و با زیرکی نگاهی به روباه انداخت و گفت:" آهای ... مگه تو کی هستی که می خواهی منو بخوری ؟"

روباه که از این حرف خیلی جاخورده بود گفت :" خوب! اینکه معلومه من روباهم وروباه ها هم خرگوش می خورند."

 

خرگوش با جسارتی بیشتر می گوید:" اینطور که من دارم میبینم تو که روباه نیستی. اگرادعا می کنی روباه هستی باید این مسا له رو ثابت بکنی."   

روباه که دستپاچه شده بود گفت:" اگه از شیر مدرک بگیرم برات بیارم خوبه؟" خرگوش می گوید : آره خوبه اگه شیر به تو مدرک داد اونوقت بیا منو بخور

 روباه پیش شیر می رود و با اصرار مدرکی می گیره که اثبات کنه او یک روباه است و با مدرک می ره پیش خرگوش . ولی خرگوش ناقلا فرار کرده و رفته بود .

روباه با کلی ناراحتی که خرگوش سرش کلاه گذاشته میره پیش شیر تا داستان را برای شیر تعریف کنه وقتی به شیر می رسه می بینه که گوزنی داره با شیر صحبت می کنه ومی گوید:

" تو که شیر نیستی اگر شیر هستی  باید این مساله رو ثابت کنی .

 شیر می گوید: عزیز من ... یا من گرسنه هستم یا گرسنه نیستم...

اگر گرسنه  نباشم دلیلی هم ندارد به تو ثابت کنم که شیر هستم ولی اگر گرسنه باشم  وقتی تو را خوردم می فهمی  که من شیر هستم...  

 روباه وقتی این قضیه را می بینه  با کلی ناراحتی پیش شیر می آید ومی گوید :" ای شیر! تو که این قدر وارد هستی چرا وقتی من دفعه اول آمدم از تو مدرک اثبات روباه بودنم را بگیرم به من نگفتی که خرگوش می خواهد سرت کلاه بگذارد.

  شیر در جواب می گوید : آخر من فکر کردم تو این مدرک را برای کسایی می خواهی که  برای اثبات وجودشان احتیاج به سند ومدرک دارند ...

 

========

نکته اخلاقی : اگر گردویی در دست داشته باشید و همه دنیا بگویند مروارید است هنوز شما گردویی در دست دارید و اگر در دست مرواریدی در دست داشته باشید و همه دنیا بگویند گردویی در دست دارید شما در دست خود مرواریدی دارید و ارزش آن پایین نمیآید ...

 =========

موفقیتهای بزرگ تنها در صورتی نصیب انسان میشود که از شروع های کوچک راضی باشد.

 ========

انسان هر جا که باشد خالق سرنوشت خود است.

 ========

 

اگر کار کوچکی با دقت و به طور مداوم و از روی محبت انجام شود دیگر کار کوچکی نیست

=======

مادامی که طرفتان را نبخشیده اید خود شما قربانی ماجرا هستید ...

منبع :سیب خاطرات

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۸
زهرا اسکندری

 

داستان کوتاه اصفهانی

دهقانی در اصفهان، به در خانه ی خواجه بهاالدین صاحب دیوان رفت. با خواجه سرا گفت که با خواجه بگوی که: خدا بیرون نشسته است با تو کاری دارد. او با خواجه بهاادین بگفت؛ به احضار او فرمان داد، چون در آمد، پرسید: که تو خدایی؟ گفت: آری؟ گفت چگونه؟ گفت: من پیش از این ده خدا، باغ خدا و خانه خدا بودم. نائبان و عاملان تو، ده و باغ و خانه از من به ظلم بگرفتند، اکنون تنها خدا ماند!

 منبع :سیب خاطرات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۵
زهرا اسکندری

داستان های کوتاه  شنیدنی

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک مرد بدجنس قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی مرد بدجنس طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و
دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و مرد بدجنس کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت : اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با
چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما  اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین مرد بدجنس خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت !

سپس مرد بدجنس از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید ؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید ؟

اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد :

1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.

2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که مرد بدجنس تقلب کرده است.

3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با مرد بدجنس ازدواج کند
تا پدرش به زندان نیفتد.

لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر
منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را
نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.

به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید ؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۳
زهرا اسکندری

مکتب های اد بی«اونانیمیسم»

«اونانیمیسم» مرکب از کمله «اونانیم» (Unanime) به معنای «همدل، همرأی، متفق القول و همگانی» است که در اصل از کلمه لاتین Unanimus ریشه گرفته است که در قرن شانزدهم از زبان لاتین وارد زبان فرانسه شد.

در اوایل قرن بیستم، حدود سال ،۱۹۱۰ «اونانیمیسم» به مکتب ادبی اطلاق شد که شاعر و نویسنده معروف فرانسوی، ژول رومن (۱۹۷۲ـ۱۸۸۵ Jules Romains) به یاری ژرژ شنویر (G.Cheneviere) آن را در پاریس بنا نهاد. البته باید این نکته را متذکر شد که شاعران و هنرمندان «گروه صومعه » (Groupe d'Abbaye) پیش از این باعث ایجاد جریان ادبی در فرانسه شده بودند که در شکل گیری پایه های اولیه این مکتب بسیار مؤثر و دخیل بود.

گروه Abbaye متشکل از هشت شاعر و نویسنده با نامهای رنه آرکو (R.Arcos)، شارل ویل دراک (Ch.Vildrac)، پیر ـ ژان ژوو(P-J.Jouve) ژرژ دوهامل(G. Duhamel) ، آلبر دواین (A.Doyen) کوک دورتن (L.Durtain) به علاوه ژول ورن و ژرژ شنویر بود. در سال ۱۹۰۶ این گروه به نیت اینکه دور از هیاهوی شهری باشند و به یک آرامش، همبستگی و زندگی مشترک هنرمندانه دست پیداکنند در خانه ای روستایی به دور هم گرد آمدند و بردر این خانه تابلویی با این عنوان «Abbaye، گروه برادرانه هنرمندان» نصب کردند و برای گذران زندگی و کسب درآمد در همان خانه انتشاراتAbbaye را تأسیس کردند. آنان با تأثیرگرفتن از اندیشه دموکراتیک و گرایشهای سوسیالیستی، در جست وجوی زبانی نو و سبکی تازه بودند تا افکار و عقاید خود را در ارتباط با ستایش «اصالت زندگی حقیقی» بیان کنند. اما بتدریج، مشکلات مالی و اختلاف نظرهای آنان باعث جدایی و از هم پاشیدن «گروه هنرمندان Abbaye» شد. اما در همان مدت کوتاه نیز فعالیت این گروه برتاریخ شعر و ادب فرانسه بسیار تأثیر گذاشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۰:۱۳
زهرا اسکندری

مکتب های ادبی (کوبیسم)

نقاشی کوبیسم سبکی است که نقاش با خطوط هندسی تصویرسازی می کند و سایه ها را در کار خود محو می کند. در سبک کوبیسم سعی می شود تمام جنبه های قابل رؤیت و غیرقابل رؤیت یک پدیده و موضوع بطور همزمان در نقاشی نمایش داده شود. به همین دلیل نقاشی کوبیسم، انتزاعی و دور از واقعیت به نظر می رسد. درواقع، کوبیسم هنر آبستره است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۹
زهرا اسکندری

کلاسیسیسم

• انسان شریف

مکتب «کلاسیسیسم» اولین سبک ادبی است که در قرن هفدهم، بعد از دوران باروک در فرانسه به وجود آمد. نهضت اومانیسم (انسانگرایی ) را که در قرن چهاردهم درایتالیا شکل گرفت، تاحدودی می توان زمینه ساز مکتب کلاسیسیسم فرانسه دانست.

کلاسیسیسم مکتب قانونها، قواعد و اصول است که بایدها ونبایدهای بسیاری را شامل می شود. پیروان این مکتب، مطابق قواعد وقوانین قدما عمل می کنند و در ادبیات به تقلید از ادبیات یونان و روم می پردازند.

در قرن هفدهم ، آثار نویسندگان به دو دسته کلاسیک و غیرکلاسیک یا مردمی تقسیم می شد. ادبیات کلاسیک نیز، ادبیاتی عامه پسند ومردمی نیست. این ادبیات مختص طبقات بالای جامعه و قشر تحصیل کرده وخاص مدارس به منظور آموزش است.

از نظر نویسندگان کلاسیک، یک اثر ادبی یا هنری با رعایت کامل و دقیق اصول وقواعد کلاسیک می تواند به درجه «کمال » و «زیبایی» مطلوب برسد. به همین دلیل شعرا و نویسندگانی مانند مونتنی (Montaigne)، رونسار (Ronsard) ، کرنی (Coroneille) چون این اصول را رعایت نمی کردند و بیشتر به زبان مردم وعامه می نوشتند یا می سرودند، آنها را جزو نویسندگان کلاسیک محسوب نمی کنند.

• عقاید کلاسیکها :

1.  «انسان شریف » : به عقیده کلاسیکها انسان باید از نظر اخلاقی و اجتماعی درسطح ایده آل و مطلوب ودارای «هنر زندگی کردن» باشد. یعنی اعتدال، دانش بدون فخرفروشی ، رعایت ادب و نزاکت بدون حقیرشمردن خود، رعایت احترام وادب در برابر خانمها، ایمان بدون تعصب را در زندگی رعایت کند، که روی هم رفته برای چنین انسان ایده آلی، کلاسیکها عبارت «انسان شریف» را به کار می برند.

2.   تقلید از طبیعت: کلاسیکها طبیعت را درآثار خود نه با تمام واقعیت بلکه تنها با جنبه های خوب و ایده آل آن ارائه می دهند. یعنی طبیعت را نه آنطور که هست بلکه آنچنان که می خواهند باشد، همراه با آرزوها و آرمانهای خود نمایش می دهند. آنان با درنظرگرفتن عقل ومنطق وبدون دخالت احساسات خود طبیعت را به تصویر می کشند.

3.   آموزنده وخوشایند بودن: نویسندگان کلاسیک معتقدند که آثارشان باید علاوه براینکه موردقبول و توجه خواننده قرار می گیرد باید برای او آموزنده نیز باشد ویکی بدون دیگری فایده ندارد واین مسأله هدف نویسنده کلاسیک است.

4.   بیانی واضح و روشن: زبان نویسنده کلاسیک باید زبانی واضح و صریح همراه با ایجاز و کلمات درست، دقیق و مناسب باشد.

5.      آرمانگرایی : کلاسیکها آیده آلیست و آرمانگرایند . یعنی درهنر فقط به دنبال زیبایی، کمال و خوبی اند.

6.   خردگرایی : کلاسیکها با موضوعات مختلف بطور عقلانی و منطقی برخورد می کنند. آنان معتقدند احساسات انسان باید با کنترل عقل بیان و تجزیه و تحلیل شود.

7.   رعایت مسائل اخلاقی ومذهبی : کلاسیسیسم «مکتب اخلاقیون» است . از نظر آنان اثر هنری و ادبی علاوه برآموزنده بودن باید درخدمت «اخلاق ومذهب» نیز باشد.

8.   درجست وجوی اعتدال و کمال: کلاسیکها به دنبال تعادل بین عشق وعقل، غم و شادی ، اضطراب و آرامش و … هستند و از نظر آنان با رسیدن به این تعادلها می توان کمال مطلوب وموردنظر خود را به دست آورد.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۵
زهرا اسکندری

اکسپرسیون (Expression)

اکسپرسیون (Expression) در لغت به معنای «بیان ، عبارت ، حالت و چهره» است و اکسپرسیونیسم دراصطلاح به مکتبی اطلاق می شود که در

هنرهای مجسمه سازی ، نقاشی ، ادبیات و … روشی را به کار می گیرد تا حالات، طرزتفکر واحساسات درونی هنرمند و خالق اثر را بیان کند.

اکسپرسیونیسم زبانی برای بیان افکار، احساسات درونی ، غرایز انسانی وزبانی تند برای برخورد با قوانین و اصول موجود در قالبهای هنری است و اکسپرسیونیستها با طغیان اندیشه ، قدرت کلمات ونیروی هنر که همراه با سرکشی و نافرمانی از اصول سنتی است اثر خود را ارائه می دهند


• عقاید اکسپرسیونیستها:

1.  نفی جامعه سرمایه داری و مدرنیته: اکسپرسیونیستها می خواهند جامعه سرمایه داری و زندگی های پرتجمل، منظم و حساب شده بورژوازی را از بین ببرند و کلاً با زندگی مدرنیته ، از خودبیگانگی و اختلاف طبقاتی درجامعه مخالف هستند.

2.  نفی قالبهای سنتی : این مکتب، سنت، نظم ، قوانین و قراردادهای موجود در قالبهای هنری گذشته را نفی می کند. درواقع اکسپرسیونیستها به دنبال از بین بردن ارزشهای پیشین و به وجود آوردن ارزشهای جدید هستند و دراین امر گاهی نیز زیاده روی و افراط می کنند.

3.  تغییر وضعیت موجود : اکسپرسیونیستها نگاهی نو به زندگی دارند که با نوعی عصیان و طغیان همراه است. آنان خود را از یک طرف تحت فشار زندگی درحال پیشرفت ومدرن شهری می بینند واز طرف دیگر تحت فشار نوعی احساس خطر پیش از وقوع حادثه هستند و همین احساس خطر و اضطراب درونی ، آنان را به فکر تغییر وضعیت موجود می اندازد.

4.  هنر انتزاعی : اکسپرسیونیسم دوران هنر آبستره است . پیروان این مکتب ، تقلید و پیروی از طبیعت را در ادبیات وهنر اکسپرسیونیست جایز نمی دانند. چون به عقیده آنان تقلید مستقیم از طبیعت به دلیل اینکه مانع خلاقیت هنرمند می شود، دیگر جایی درهنر مدرن ندارد. بلکه هنر در دنیای جدید بیشتر با انتزاع (Abstration) خلق می شود و به این وسیله هنرمند، فریادهای درونی ، اسرار، دلتنگی ها ، رنج ها ، فشارهای ناشی از این دنیای مدرن را در هنرخود بیان می کند.


• قالبهای ادبی وهنری:

1.  نقاشی : اکسپرسیونیستها در وهله اول افکار وعقاید خود را در قالب نقاشی به تصویر می کشند. نقاش سبک اکسپرسیونیسم باا لهام و تأثیری که از طبیعت می گیرد، انگیزه و احساسی درونی دراو برانگیخته می شود که آن را بطور غیرمستقیم دراثر خود منتقل می کند. برخلاف امپرسیونیستها که بطور مستقیم از طبیعت الهام می گیرند.

2.  شعر: اشعار اکسپرسیونیستها «بیان واقعیت » و «تصویرسازی » است و هدف آنان از ایجاد این تصویر در ذهن خواننده این است که می خواهند از واقعیت برای خواننده دنیای رؤیایی بسازند. آنان دراین زمینه از ترجمه اشعار رمبو و بودلر فرانسوی نیز بسیاربهره برده اند.

3.  تئاتر: بعد از نقاشی و شعر، اکسپرسیونیستها قالب تئاتر را برای ارائه کارها و تفکرات خود ترجیح می دهند. درواقع تئاتر اکسپرسیونیستی پایانی برای تئاتر روانشناختی و طبیعت گرا یا ناتورالیستی است. نمایشنامه نویسان این سبک به مسائل روز جامعه مانند جنگ، خشونت، انقلاب و مشکلات نسل جدید می پردازند. آنان می خواهند تماشاگر را بادیدی که از دنیا و جامعه خود دارند آشنا کنند. اغلب این نمایشنامه نویسان تحت تأثیر کارهای اوگوست استریندبرگ (August Strindberg) هستند . این نویسنده سوئدی اولین نمایشنامه های سبک اکسپرسیونیستی را ارائه داده است. رمان ، موسیقی ، سینما، معماری ، هنرهای تزیینی و تبلیغاتی از دیگر قالبهایی است که هنرمند اکسپرسیونیسم از طریق آنها ، مخاطبان را با تفکر، عقاید و احساسات خود آشنا می کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۳
زهرا اسکندری

 مکتب(رمانتیسم)

آثار ادبی و هنری نیمه اول قرن نوزدهم فرانسه، جریان فرهنگی را نشان می دهد که مکتب «رمانتیسم» نامیده می شود . «شاتوبریان» و «مادام دواتسال» با ترجمه آثار نویسندگان و شعرای انگلیسی و آلمانی، مکتب رمانتیسم را به فرانسه وارد و معرفی کردند. در واقع رمانتیسم فرانسه تحت تأثیر رمانتیسم انگلستان و آلمان به وجود آمد، ولی با وجود این، در فرانسه به صورت مکتبی وسیع و منسجم درآمد، چنانکه به تدریج ادبیات اروپا تحت تأثیر ادبیات رمانتیک فرانسه قرار گرفت.

در فرانسه، این مکتب بین سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۸۵۰ جریان داشت. حدود سال ،۱۸۲۴ نودیه (Nodieh) نویسندگان جوان رمانتیک را در گروهی به نام سناکل (Cnacle) به دورهم جمع کرد. از سال ،۱۸۲۷ هوگو سرپرستی این گروه را به عهده گرفت و به این ترتیب به عنوان سردسته و رهبر رمانتیکها برگزیده شد. او با انتشار درام معروف خود به نام «نبرد ارنانی» (Hernani) در سال ،۱۸۳۰ این مکتب را به اوج خود رساند که در این نمایشنامه، هوگو علیه عقاید کلاسیکها برخاسته است.

بعد از سال ۱۸۳۰، رمانتیکها به دو دسته محافظه کار و آزادیخواه تقسیم شدند که هوگو و وینیی در گروه محافظه کار و استاندال در دسته آزادیخواه جای گرفتند. به تدریج اختلاف و غرض ورزیهای نویسندگان با یکدیگر و روی آوردن آنان به سیاست و عقاید سوسیالیستی باعث شد که در نیمه دوم قرن نوزده، کم کم چراغ این مکتب بی فروغ شود.

• رمانتیک و رمانتیسم چیست؟

صنعت «رمانتیک» در ابتدا در معناهای خیالی، افسانه ای، شاعرانه، قهرمان وار و جالب توجه به کار می رفت. اما در آغاز قرن نوزدهم، این کلمه معنای مدرن و امروزی خود را به دست آورد و برای توصیف مناظر زیبا و دلربای طبیعت به کار برده شد که تأمل و تخیل بیننده را بر می انگیخت.

کلمه «رمانتیسم» طی نیمه اول قرن نوزدهم به عنوان برچسبی بر جریان ادبی به کار می رفت که سعی داشت ادبیات جدیدی را احیا کند که مغایر با قوانین کلاسیک بود. قوانینی که به تقلید و پیروی از قدما هنوز هم در آن زمان لازم الاجرا و متداول بودند. به همین دلیل به این مکتب «مکتب ضد کلاسیک» نیز گفته می شود. از جمله تضادهای بین کلاسیسم و رمانتیسم این است که کلاسیکها ایده آلیست (آرمانگرا) بودند، یعنی تنها جنبه های زیبا را در هنر بیان می کردند، ولی رمانتیکها، رئالیستها (واقعگرا) هستند، یعنی به عقیده آنان، حقایق چه خوب و چه بد، باید بیان شوند. دیگر اینکه کلاسیکها عقل گرا ولی رمانتیکها احساسی و خیال پرداز هستند.

رمانتیسم یک مبارزه است. این مبارزه به تضاد بین نسلها مربوط می شود. رمانتیکها جوان و جسور هستند که با افراط گری و نوآوری در طرز لباس پوشیدن و رفتار خود باعث تعجب نسل پیش از خود یعنی محافظه کارانی می شوند که می خواهند هنر و ادبیات محافظه کارانه کلاسیکها را حفظ کنند.

رمانتیسم «درد قرن» است. این عبارت، حالت شک و تردید و نارضایتی دو نسل اول قرن نوزدهم را نشان می دهد که به دلیل شور و هیجان رسیدن به عشق، در کنار شکست و ناکامی در راه رسیدن به هدف به وجود می آید که در نهایت غم و اندوه و احساس دلتنگی و اضطراب را در رمانتیکها به وجود می آورد. به همین دلیل به این مکتب «مکتب سرخوردگی ها» نیز گفته می شود.

رمانتیکها تصویر قهرمان آثار خود را بسیار خوب، زیبا، جذاب، معتقد و عاشق نشان می دهند. قهرمان رمانتیک، عاشقی آزاد است که احساس می کند مالک سرنوشت خود نیست و این دنیای فانی مکان مناسبی برای بیان احساسات و تحقق رؤیاهای او نیست، به همین دلیل معتقد به دنیای لایتناهی است و در آرزوی رسیدن به این دنیای برتر انتظار می کشد.

• بیانیه های این مکتب:

یکی از بیانیه های این مکتب، کتاب «راسین و شکسپیر» (Racine et Shakespear) اثر استاندال است. در این کتاب، استاندال تئاتر خشک و مقید کلاسیک راسین را با تئاتر آزاد، احساسی و رمانتیک شکسپیر مقایسه می کند و آنها را مورد نقد و بررسی قرار می دهد.
ویکتور هوگو در سال ۱۸۲۷ با مقدمه ای که بر درام «کرامول» (Cromwell) خود نوشت، یکی دیگر از بیانیه های این مکتب را ارایه داد و به این ترتیب «درام» رمانتیک را آنطور که باید باشد، تعریف کرد. او در این بیانیه تئاتر شکسپیر را به عنوان تئاتری کاملاً رمانتیک تأیید و تصدیق می کند.

 

• عقاید رمانتیکها:

1.  آزادی: رمانتیسم «مکتب آزادی خواهی در هنر» است. از شعارهای پیروان این مکتب «آزادی اندیشه» و «آزادی بیان» است. در قرن هجدهم، تئاتر و شعر تابع قوانین سختی بود که از کلاسیکها به جا مانده بود، اما به عقیده رمانتیکها، باید قوانین دست و پاگیر و خشک کلاسیک را از بین برد. ادبیات نباید برای بیان احساسات و عشق و علاقه نویسنده حد و مرزی قایل شود، تا اینکه او بتواند بی قید و بند و با آزادی تمام سخن بگوید.

2.  هیجان و احساسات: در این مکتب ابراز احساسات و هیجان یک اصل است. به عقیده آنان، عقل و منطق در هنر جایی ندارد و این احساس است که بر روح بشر تسلط دارد. بنابراین، باید احساسات و هوسهای روح را در محدوده رعایت مسائل اخلاقی بیان کرد. رمانتیکها می گویند: «باید هیجانهای شاعر یا نویسنده بیان شود تا بتواند هیجان خواننده را برانگیزد.»

3.  گفتن از «خود»: یکی از مشخصات بارز آثار ادبی رمانتیکها، در قالب شعر یا رمان، استفاده مکرر از کلمات «من» و «خود» است که به این وسیله رمانتیکها می خواهند خواننده را با عشق و علاقه، درد و دلتنگی، اضطراب و بطور کلی احساسات درونی خود آشنا کنند. آنان اوضاع و احوال و حالتهای روحی خود را مانند درد دلی برای خواننده خود بیان می کنند و باعث برانگیختن احساسات او می شوند. قهرمان آثار رمانتیکها «خود» اوست. به این ترتیب آثار این مکتب را تقریباً می توان سرگذشت نویسندگان آن به حساب آورد.

4.  گریز و سفر: سفر واقعی یا خیالی، سفر تاریخی یا جغرافیایی، از نظر رمانتیکها به هرحال باید از زمان «حال» گریخت. باید از ناکامی، دلتنگی، اندوه و سرخوردگی ها فرار کرد. فرار به رؤیا، فرار به گذشته، فرار به سرزمینهای دیگر، فرار به تخیلات.

5.  احیای زبان: رمانتیکها با استفاده از کلمات بدیع و جالب، استعاره و تشبیه و دیگر صنایع ادبی به دنبال نوع آوری و رسیدن به زبانی جدید برای بیان افکار خود هستند.

6.  کشف ناشناخته ها: رمانتیکها به دنبال چیزهای ناشناخته و موضوعات جدید هستند. آنان با تصویرسازی در ذهن، کاوش در جهان رؤیا و کشف عصر فراموش شده، هنر خود را خلق می کنند.

7.  مذهب: دوران کلاسیسیم و قرن ،۱۸ قرون عقل و منطق بود، ولی در قرن ۱۹رمانتیکها به دین و مذهب روی می آورند. رمانتیکها برای جنبه های معنوی و روح انسان اهمیت زیادی قایل هستند.

• قالبهای رمانتیسم

1.  شعر غنایی: شعر قالبی مناسب برای بیان احساسات و ابراز هیجان و همچنین بیان اندوه و دلتنگی شاعر رمانتیک است. او با ملایم کردن قواعد فن شعر، ارجحیت دادن به موزیک و آهنگ درونی و به کار بردن عبارات تعجبی و دعایی، شعر غنایی رمانتیک را خلق می کند. «تفکرات شاعرانه» اثر لامارتین، کتابی برای نسلهایی بود که منتظر نو و احیا شدن شعر بودند.

2.  تئاتر: رمانتیکها تقسیم بندی کلاسیک درام را به دو دسته کمدی و تراژدی قبول نداشتند. به عقیده آنان، تمام جنبه های زندگی بشر، خوب یا بد، زیبا یا زشت، مسخره یا جدی و هر آنچه که در زندگی انسان وجود دارد، بدون سانسور باید آن را بر صحنه تئاتر آورد. برخلاف کلاسیکها که تنها جنبه های زیبای زندگی را در هنر نمایش می دادند.

3.  رمان: رمان در این مکتب، انعکاس روح نویسنده رمانتیک در قالب داستان است. رمان رمانتیک مقدمه ای بر رمان رئالیستها است.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۰۹:۳۹
زهرا اسکندری

مکتب اگزیستانسیالیسم (Existentialisme)، 

مکتب اگزیستانسیالیسم (Existentialisme)، نهضتی برای اعتراض به همه نظامها و قانونهای آرمانگرایانه ای است که می خواهند برانسان مسلط شوند. این مکتب بر خلاف اکثر مکتبهای ادبی، به جای طبیعت ادبی و شاعرانه، ماهیت فلسفی دارد.
در ابتدا سورن کی یرکه گور (Soren kierkegaard)، فیلسوف اگزیستانسیالیست دانمارکی، این نظریه فلسفی را ارایه داد و فلاسفه آلمان مانند کارل یاسپرس (KarlJaspers) و مارتین هایدگر (Martin Heidegger) آن را گسترش دادند. سپس ژان پل سارتر، استاد مجرب فلسفه، این مکتب را به جامعه ادبی فرانسه معرفی کرد. دیدگاه فلسفی این مکتب با آثار سارتر، آلبرت کامو و سیمون دوبووار عملاً وارد ادبیات شد و دوره ای از ادبیات فلسفی را در تاریخ رقم زد.

هرچند این مکتب ادبی بعد از دوره کوتاهی از میان رفت ولی تأثیر خود را برتئاترAbsurde و نویسندگانی مانند ساموئل بکت (S. Beckett) و ژان ژنه (J.Genet) برجای گذاشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۰۹:۳۵
زهرا اسکندری

مکتبهای ادبی (فوتوریسم )

فوتوریسم در میان مکتبهای ادبی از جمله انسانگرایانه ترین و پیشروترین نهضتها بود که تحول عمیقی در ادبیات و هنر جهان معاصر به وجود آورد. این مکتب هنر و ادبیات نوین را به دنیای مدرن و امروزی عرضه کرد و پنجره ای روبه آینده و مکتبهای قرن بیستم گشود.
فوتوریسم متشکل از کلمه «فوتور» (futur) به معنای «آینده» و در کل فوتوریسم به معنای «آینده نگری» است. این مکتب در سال ۱۹۰۹ با بیانیه فیلیپو ـ توماسو مارینتی (Filippo-Tommaso Marinetti) به عنوان نظریه پرداز و بنیانگذار فوتوریسم در ایتالیا بنا نهاده شد. ایتالیا و روسیه به عنوان دو قطب نیرومند، فوتوریسم را به تدریج در سراسر اروپا گسترش دادند.

فوتوریستها انقلابیونی بودند که نهضت و فعالیتهایشان را با مخالفت علیه مکتب سمبولیسم آغاز کردند. آنها برعکس سمبولیست ها با امید و نگاه به آینده، به هنر و تجربه گذشتگان پشت کردند. به همین دلیل به فوتوریسم که به دنبال سازندگی هنری و ادبی بود، مکتب «سنت شکن آینده نگر» لقب داده اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۳ ، ۰۹:۲۰
زهرا اسکندری