مطالب ادبی و فرهنگی

سلام دوستان عزیز .به وبلاگم خوش آمدید .امید دارم از بخش های متنوع وب کمال استفاده رو ببرید

به خوانندگانتان اجازه دهید تا سکوت بین خطوط داستان را بشنوند. به آن ها اجازه دهید مشاهده کنند که شخصیت های شما چگونه پیش می روند، چگونه پوست اندازی می کنند، چگونه با بی تفاوتی هایشان از صحنه های مهم داستانی رو بر می گردانند و تنها کاری که می کنند این است که پا رو پا می گذارند.
 
5- دیالوگ های موثر
دیالوگ حرف هایی است که شخصیت ها به یکدیگر و یا با خود می گویند. معمولا دیالوگ، از طرف یکی از شخصیت ها به صورت پاراگرافی مجزا نوشته می شود. البته می توانید در همین پاراگراف حالات گوینده را نیز مدنظر قرار داده و ارایه نمایید. بهتر است برای نقل قول ها از علامت های کوتیشن "" استفاده کنید.
- جان در حالی که قوزک پایش را می خاراند و نگاهش به زمین بود پرسید "کجا داری می ری؟" ماری نزدیک درب ایستاد و به جان نگاهی انداخت."پیست مسابقه." جان ایستاد و شروع به شکستن انگشت هایش کرد. "دوباره نه، خواهش می کنم.""واقعا پول نداریم؟!" -
پاراگراف بالا کاملا گیج کننده به نظر می رسد زیرا مشخص نیست دیالوگ ها کجا شروع شده و یا حتی متعلق به کدام یک از شخصیت ها می باشد.
جان با حالتی عصبی پرسید: "کجا داری می ری؟"
ماری متوجه ناراحتی بیش از حد جان شد و جواب داد: "پیست مسابقه." انگار این بار جان از دفعه های قبل خیلی ناراحت تر بود که اجازه می داد ماری برود.
جان با این فکر که اجاره ی ماهانه ی آپارتمان را از کجا بیاورند ادامه داد:"نمی شه این بار نری؟ واقعا پول نداریم؟!"
اگرچه مثال بالا به علت استفاده از پاراگراف های مجزا به صورت مکانیکی درست به نظر می رسد اما تکنیک های روایتی در نقل قول های مستقیم به کار برده نشده اند.
برای بیشتر روشن شدن این موضوع به توضیحات زیر دقت فرمایید.
"جان با حالتی عصبی گفت" تنها نشان می دهد که جان حرف زده است. نویسنده می توانست بنویسد؛ "جان با حالتی خیلی خیلی عصبی گفت" و یا؛ "جان آن چنان عصبی بود که صدایش می لرزید" اما هیچ کدام از این موارد داستان شما را تاثیرگذارتر نمی کند.
نویسنده چگونه می تواند حالت ذهنی و عصبی بودن جان را به خواننده منتقل کند بدون این که مستقیما از توصیفات استفاده نماید؟ پاسخ ساده است؛ با شبیه سازی (یا هر چیز دیگری که می خواهید اسمش را بگذارید.) به عنوان مثال می توانید به جزییاتی اشاره کنید که در ذهن مخاطب تبدیل به حالت عصبانیت از سوی شخصیت شما بشود. (غیر مستقیم گویی . همیشه القای مستقیم نتیجه ی عکس دارد – مترجم)
مثال: جان ناگهان از جایش بلند شد: "کجا؟! کجا؟!"
مثال: جان من من کنان و در حالی که به چشم های زن خیره شده بود پرسید: "کجا داری می ری؟"
مثال: جان نفس عمیقی کشید. با خود گفت؛ "یا الان یا هیچ وقت." روبروی زن ایستاد و پرسید:"کجا؟"
مثال: جان ناگهان از جایش بلند شد. تصور می کرد این مساله را باید همین الان با ماری تمام کرده یا این که برای همیشه فراموشش کند. من من کنان و در حالی که به چشم های زن خیره شده بود روبرویش ایستاد و پرسید: "کجا داری می ری؟"
مثال بالا چندان جالب به نظر نمی رسد. کمی جزییات کافی است. مخاطبان شما از این که تمام جزییات را بیاورید و یا تمام اتفاقات و گفتگوها را برایشان توضیح بدهد چندان خوششان نمی آید. و این نکته را به یاد داشته باشید که ساختن دیالوگ ها و گفتگوهای موثر و پرمغز می تواند بیش از حد تصور، داستانتان را تاثیرگذار تر کند.
به عنوان نکته ی آخر در این قسمت می توان گفت که پاراگراف بندی صحیح و همچنین استفاده از علامات نگارشی مانند نقطه، ویرگول، علامت های سوال و تعجب و ... می تواند تا حد زیادی به قدرتمند شدن دیالوگ های شما کمک کند.
 
6- فضا سازی و روایت قدرتمند
یک فضا سازی مناسب می تواند مخاطب را در طول داستان پیش برده و وی را با محیط مانوس کند. چشمانتان را ببندید و شخصیت هایتان را در مکان هایی همچون بیابان، جنگل، اعماق دریا، مترو و یا هر جای دیگری که می خواهید قرار بدهید و تمام جزییات این مکان ها را مد نظر داشته باشید. این چنین تصوری در متعادل سازی محیط داستانی و حتی شخصیت پردازی ها به شما کمک خواهد کرد. از همان ابتدای داستان می بایست مکانی که شخصیت ها قرار است در آن جا (و یا آن جاها) ایفای نقش کنند برای شما شناخته شده باشد.
فضا سازی شامل زمان، مکان، بافت و ساخت محل مورد نظر و جو یا محیطی که قرار است طرح داستانی در آن شکل بگیرد می باشد.
همیشه به یاد داشته باشید که فضا سازی را همراه با شخصیت پردازی و طرح داستانی در هم ادغام کرده به نوعی که با هم تعامل داشته باشند. می بایست تمام جزییاتی که به خواننده صحنه ی واقعی داستان را نشان می دهد بدانید اما به یاد داشته باشید تنها آن دسته از جزییات را بیاورید که به جلو رفتن داستان کمک می کنند.
به عنوان مثال لازم نیست که بنویسید؛ ماری پس از قفل کردن درب به سمت پله ها رفت. از پله ها پایین رفته و به گاراژ رسید. دوچرخه اش که کم باد بود را باد زد و رکاب زنان از گاراژ خارج شد. در حقیقت هیچ کدام از این جزییات کمکی به داستان سازی نمی کند. تنها لازم است بنویسید؛ ماری با دوچرخه از گاراژ بیرون آمد و وارد خیابان شد.
سعی کنید در فضاسازی داستان هایتان چند صحنه داشته باشید. و یا حتی می توانید یک صحنه را از نگاه هایی مختلف بیان کنید. همچنین لازم نیست با اطلاعاتی از قبیل وضعیت آب و هوا، آمار و جمعیت، شلوغی شهر، دوری مرکز خرید و ... خواننده را بمباران کنید. توصیه می شود با جزییات و اطلاعاتی با دقت گلچین شده به خواننده اجازه دهید خودش فضا و موقعیتی که شخصیت داستانی در آن قرار گرفته را درک کنند.
مثال: اقامت موقتی ما در بیابان برای بررسی گرمای بسیار خشک و کم باران منطقه و همچنین طوفان شن و آسمانی بدون حتی یک تکه ابر بود. تنها می توان گفت خورشید کورکننده می تابید. رودهای بزرگی از شن و ماسه های روان همه جا را فرا می گرفت.


(ادامه دارد ...)

برگرفته از 10نکته برای نوشتن داستان های موفق و خلاقانه (قسمت دوم) دنیس جی جرز و کتی کندی – برگردان : علیرضا میر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی