مطالب ادبی و فرهنگی

سلام دوستان عزیز .به وبلاگم خوش آمدید .امید دارم از بخش های متنوع وب کمال استفاده رو ببرید

داستانک:(قسمت اول)

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۱۳ ب.ظ

داستانک:(قسمت اول)

عاشق واقعی

دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی

عشق ابدی

من و همسر بسیار عزیزم به مدت 46 سال با همدیگر پیوند زناشویی داشتیم. در ولنتاین هر سال دسته گل های بسیار باشکوه به همراه یادداشتی در 5 کلمه ساده برایم می فرستاد:" عشق من به تو بیشتر میشود"
چهار فرزند ،46 دسته گل و تمام این زندگی عاشقانه میراثی بود که تا 2 سال قبل که ما را ترک کرد برای ما باقی گذاشت .
در اولین ولنتاینی که تنها شدم، ده ماه بعد از دست دادنش از دریافت یک دسته گل مجلل و باشکوه مخصوص خودم متعجب شدم. ناراحت و گیج گل فروش را خطاب قرار داده و گفتم احتمالا اشتباهی رخ داده است. گل فروش پاسخ داد نه خانم عزیز اشتباهی در کار نیست، قبل از فوت، همسر شما برای سالیان متمادی دسته گل هایی را پیش خرید کرد واز ما خواست تضمین کنیم که همه ساله برای تقدیم دسته گل خواهیم آمد
با دلی شکسته و قلبی اندوهگین دوباره دسته گل را گرفته و کارت روی آن را نگاه کردم. نوشته بود :
" عشق من به تو ابدی است"

عروسک بافتنی

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد.
ما بالاخره یک روز پیرزن سخت بیمار شد. پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد .
دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد
پیرزن گفت :وقتی با هم ازدواج کردیم. مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.
پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد .رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟ پیرزن در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست اورده ام

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۵
زهرا اسکندری

داستانک:(قسمت اول)

نظرات  (۱)

۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۱۹ حسین زیلان
داستان های زیبایی بودند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی